گروه خبر:به گزارش آراز خبر،یکی از مهمترین دلایل تاثیرگذار بر کاهش ازدواج، تغییر انگیزهها و نگرشهای دختران و پسران کشور است که میتوان با یک برنامهریزی میانمدت آن را اصلاح کرد؛ در بیشتر ازدواجهای دهههای گذشته، مردان به عنوان یکی از دو پایه ازدواج، درست یا نادرست، مزیتهای برتری از نظر مالی، شغلی، تحصیلاتی و ... داشتند. تغییرات جمعیتی دانشگاهها و پیشیگرفتن میزان دانشجویان دختر از پسران در تحصیلات دانشگاهی، اگرچه فینفسه امری ارزشمند است و میتواند باعث تعالی و ارتقای سواد و دانش جامعه باشد، اما از آنجا که متناسب با آن فرهنگسازی لازم انجام نشده، خود به عاملی برای کاهش ازدواج تبدیل شده است.
بررسیهای آماری توزیع جمعیتی پسران و دختران در رشتههای مختلف دانشگاهی، گویای افزایش تدریجی و گاه جهشدار نسبت جمعیتی دختران در همه رشتههاست، بهگونهای که نسبت ورود دختران به کل جمعیت دانشجویان از ۲۸ درصد در سال ۱۳۵۷ به تدریج در اواخر دهه ۸۰ به رقم ۶۳ درصدی رسید.
اگر چه این نسبت در سالهای بعد کمی متعادل شد اما دختران، درصد بزرگتری از فارغ التحصیلان اواخر دهه ۸۰ و اوایل دهه ۹۰ را به نسبت پسران شکل دادند؛ این درصد، همان جامعه آماری بودند که در ۱۰ سال گذشته در سن ازدواج قرار داشته و عامل کاهش میزان ازدواج بودهاند. در واقع فرهنگی که بالاتر بودن تحصیلات مرد را یک عامل مزیتی میپندارد، طبیعی است که تمایل کمتری برای ازدواج یک دختر با تحصیلات بالاتر از یک پسر دارد.
تاثیر مدرکگرایی و توقعات بالا در کاهش ازدواج
این اما همه ماجرا نیست؛ وقتی عطش جامعه برای کسب مدارک دانشگاهی دختر و پسر بالا میگیرد، در عمل چند سالی به حداقل سن ازدواج اضافه میشود و این فرآیند در پیوند با عامل تاخیرساز یافتن شغل متناسب، به نقطهای میرسد که سالها از سن ازدواج جوانان میگذرد و بسیاری از آنها در طلب مدرک بالاتر و شغل متناسبتر، گاه دیگر ازدواج نمیکنند؛ این همان پدیدهای است که به جمعیت «در معرض تجرد قطعی» میانجامد؛ که آمار آن در سال ۱۳۹۹ به ۳۰ درصد رسید و «لشگر» مجردهای کشور را ۱۳ میلیونی کرد.
وقتی عطش جامعه برای کسب مدارک دانشگاهی دختر و پسر بالا میگیرد، در عمل چند سالی به حداقل سن ازدواج اضافه میشود و این فرآیند در پیوند با عامل تاخیرساز یافتن شغل متناسب، به نقطهای میرسد که سالها از سن ازدواج جوانان میگذرد و بسیاری از آنها در طلب مدرک بالاتر و شغل متناسبتر، گاه دیگر ازدواج نمیکنند.اگر این عامل، تنها منحصر به جوانان دارای تحصیلات دانشگاهی است، در یک ارزیابی گستردهتر که شامل همه جوانان دانشگاهی و غیردانشگاهی است، عوامل فرهنگی و اجتماعی دیگری هم در کاهش ازدواج نقش داشته است؛ در دو دهه اخیر، میزان و تنوع انتظارات خانوادهها از گزینه مطلوب یا به نسبت مطلوب برای ازدواج فرزندانشان تغییر کرده است؛ اگر در دهههای گذشته، یک زوج جوان میتوانستند با شغلی حداقلی و یک خانه کوچک یا حتی اتاق اجارهای، زندگی مشترک را آغاز کنند، تحولات بینشی دو دهه اخیر، میزان توقعات اولیه را به مواردی همچون شغل ثابت و پردرآمد، خانه مستقل با ترجیح ملکی، عروسیهای مجلل و انبوهی از تجملات غیرضروری تغییر داده؛ طبیعی است در دهه گذشته که کشور با دو دور تحریم شدید مواجه و بیشترین زیانهای اقتصادی و معیشتی را متحمل شد، برآوردن این نیازها دشوارتر شد و در نتیجه امکان ازدواج ها کمتر.