گروه خبر:به گزارش آراز خبر:خانواده مهمترین نهاد جامعه به شمار می رود و حیات وممات آن نیز در گرو رفتارها و فرهنگی است که در خانواده دنبال می شود.شناخت مسیر صحیح زندگی در بستر خانواده کانون تعالی بخشی است که رشد و هدایت افراد خانواده و به تبع آن جامعه بزرگتر را فراهم کرده وابزارهای سلامت و سعادت جامعه را گسترش می دهد از این رو حفظ حریم خانواده براساس تعالیم وآموزه های ناب اسلامی تنها راهکاری حفظ آن از آسیبهایی است که ارکان خانواده را تهدید می کند.
در حوزه خانواده آسیبهایی وجود دارد که این آسیبها به بنیانهای خانواده صدمه میزنند و باعث میشوند خانواده نتواند کارکردهای خود را به خوبی داشته باشد. از میان آسیبهای خانواده میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اعتیاد اصلی ترین چالش خانواده های ایران بعد از پایان جنگ تحمیلی
با پایان جنگ تحمیلی شاهد چالشهایی اساسی در حوزه خانواده بودیم که از جمله آن می توان به موضوع شیوع اعتیاد و تغییراتی که در این زمینه به وجود آمده است اشاره کرد. شاید به جرات بتوان گفت مهمترین آسیب اجتماعی در حوزه خانواده بعد از دفاع مقدس مساله افزایش آمار اعتیاد و تغییراتی در این حوزه است.
اعتیاد، یک ناهنجاری اجتماعی است که نخستین ضربه را، بر بنیان خانواده وارد می کند و موجب می شود تا فرد، در عمل به تعهدات زندگی خود پای بند نباشد و چون دستِ شکسته ای، بر گردن جامعه سنگینی کند تا جایی که زمینه را برای پیدایش انحراف های بعدی فراهم آورد. پرخاشگری های ناشی از اعتیاد و گرفتاری های مادی که این مسئله در پی دارد، گرمی ارتباط را به سردی تبدیل می کند.
طلاق
در سالیان اخیر رشد آمار طلاق دو رقمی بوده است. این در حالی است که به دلیل قبح طلاق، موارد طلاق عاطفی هم در خانوادهها کم نیست. اعتیاد، بیکاری و ترک انفاق، عدم تمکین، فقدان تجانس فرهنگی، عدم سازش زوجین و مصرف زدگی از دلایل طلاق عنوان میشود.
گرچه میتوان وجود اضطرار در پایان بخشیدن به بسیاری از زوجیتها را پذیرفت و بر این نکته اذعان کرد که طلاق میتواند در مواردی، نقطه پایانی بر دوران پرمخاطرهای از روابط تنشزا باشد، اما آنچه نگرانکننده به نظر میرسد آن است که حیات خانوادگی چون گذشته از قداست و احترام برخوردار نیست و طلاق چون گذشته قبیح نمینماید. دیگر آنکه در جامعه سنتی بزرگان و ریش سفیدان طایفه در حل و فصل مشکلات خانوادگی از جایگاهی خاص برخوردار بودند و در حد امکان با الزامات و توصیههای اخلاقی، طرفین را به ادامه زندگی ترغیب میکردند متأسفانه در جامعه کنونی ما هم از تأثیرگذاری بزرگان کاسته شده، هم تعهدات اعضای خانواده نسبت به یکدیگر کاهش یافته و هم روحیه سازش، صبر، توکل و رضایتمندی کم شده است. از سوی دیگر، افزایش انتظار از زندگی و نگاه غیر واقعبینانه به ازدواج که در نسل جوان مشاهده میشود و گمان میشود که ازدواج میتواند منشأ هر تحول مثبتی باشد، نیز در تزلزل زندگی آینده موثر است.
افزایش آمار طلاق، مشکلاتی را بر فرد و جامعه تحمیل میکند که میتوان از جمله آنها به افت تحصیلی فرزندان طلاق، افزایش خانوادههای تکسرپرست که درصد بالایی از آنان گرفتار فقر و بی سوادی تمام اعضا هستند، اجبار به کار، کاهش وابستگی فرزندان به خانه و افزایش فرار کودکان، روسپیگری و بدنامی بچههای طلاق که باعث اختلال شخصیتی آنان و کم شدن زمینه ازدواج دختران طلاق میشود، اشاره نمود.
افزایش سن ازدواج زنان
امروزه بسیاری از دختران، ازدواج را یک ریسک دانسته و معتقدند که در صورت پذیرفتن این ریسک و ناموفق بودن ازدواج، علاوه بر آنکه نگاه جامعه به آنها مثبت نخواهد بود، بسیاری از حقوق قبلی خود را نیز از دست خواهند داد و در این شرایط، جایگاه اجتماعی خود را هم در خطر میبینند.
کاهش تمایل به فرزندآوری
باوجود آن که فرزندآوری از عوامل مهم ایجاد آرامش روانی مادر، نشاطافزایی در خانواده و عامل استحکام آن است، هماکنون تمایل به فرزندآوری در زوجهای جوان کمتر از گذشته است و فاصله میان ازدواج و اولین بارداری افزایش یافته است. این موضوع گرچه در شرایط فعلی که خانوادهها به طور متوسط ۲ تا ۳ فرزند را پذیرا میشوند مطلوب نیز شمرده میشود، اما ادامه این روند نزولی میتواند در آینده کشور را با مشکل رشد منفی جمعیت مواجه سازد. کاهش تمایل به فرزندآوری بیش از آن که ناشی از تبلیغات مستمری باشد که مفاد آن کم اهمیت شمرده شدن مادری، تأثیر کاهش جمعیت خانواده در افزایش سطح زندگی و رضایتمندی از آن، و با اهمیت دانستن اشتغال و فعالیت اجتماعی نسبت به فعالیت خانگی است، به مشکلات فرهنگی و ساختاری از جمله تضعیف سیستمهای حمایتی در خانواده، تغییر فرهنگ اقتصادی و پیچیده شدن فرآیند تربیت باز میگردد. خانوادههای امروز مشاهده میکنند که بسیاری از نگرانیهایشان در مورد آینده فرزندان (از نظر اقتصادی، اخلاقی و…) تحقق مییابد و از سوی دیگر، فضای عمومی جامعه برای پرورش صحیح نسل آینده مناسب نیست و نهادهای جایگزین خانواده نیز نقش خود را به خوبی ایفا نمیکنند.
دو راهی اشتغال یا مادری
اکنون در جامعه نیز بحث اشتغال زنان بسیار مهم و جالب توجه ارزیابی می شود. با توجه به تبلیغات و فضای اجتماعی حاکم بر کشور، خانواده ها و به خصوص زن ها بر سر دو راهی انتخاب مانده اند و در انتخاب میان شغل و فرزند دودل و در شک اند.
بحث انتخاب بر سر مادر شدن یا شاغل بودن، بحثی است که به طور جدی دو دهه است در جامعه ما مطرح است.
تعارض فردیت زنان با از خودگذشتگی بر اثر مادری بنا بر ضرورت اجتماعی و اقتصادی، یعنی به دست آوردن وجه و هویت اجتماعی متاثر از فضای غرب موضوعی است که جامعه زنان را تحت الشعاع خود قرار داده است روشنفکران، فعالان فمنیست ایرانی و رسانه های تصویری و مکتوب نیز هم در خارج و داخل به آن دامن می زنند. بدون آنکه بخواهند از نتایج اشتغال زنان در جامعه غرب سخنی به میان بیاورند. این سخن بدین معنا نیست که زنان نباید شاغل باشند بلکه به این معنی است که نباید اشتغال زنان در اجتماع بر مادری و پذیرش مسئولیت سنگین مادری و همسری غلبه پیدا کند و دوم زنان تحت هر شرایطی شاغل باشند یا به عبارتی دیگر هر زنی در هر شرایطی شاغل باشد.
خیانت وافزایش روابط فرا زناشویی
خیانت هرگونه تخطی از قرارداد و پیمان مفروض بین زوجین در مورد انحصار روابط عاطفی، جنسی یا ذهنی است که به صورت یک راز بدون آگاهی و رضایت طرف مقابل انجام میگیرد. طبق این تعریف میتوان خیانت را به انواع مختلفی مانند جنسی، عاطفی و ذهنی تعریف کرد؛ اگرچه امروزه خیانت اینترنتی نیز به عنوان شقی جدید مورد توجه قرار گرفته است.
بررسی عوامل تأثیرگذار بر روند رو به رشد روابط فرازناشویی، نشان میدهد که پدیدههای گوناگونی در مظان اتهام قرار دارند و هر گروه از محققان در رشتههای مختلف با توجه به گرایش تخصصی خود عواملی را مقصر دانستهاند. سست شدن باورهای مذهبی، روند رو به رشد بسترهای مجازی و به تبع آن سهلالوصول شدن برقراری ارتباطات بین افراد، عدم آموزش جنسی و در نتیجه عدم رضایت جنسی زوجین، تهاجم فرهنگی از طریق پخش سریالهای ماهوارهای، سبک زندگی شهری، تفاوت ساختار ژنتیک و جنسی انسانها، الگوها و طرحوارههای زناشویی و عشق برساخته اجتماع و …؛ هریک به تنهای یا مشترکا توسط پژوهشگران مورد مداقه قرار گرفتهاند، اما میتوان تمامی این عوامل را در سه شاخه تفاوتهای فردی (مانند ویژگیهای شخصیتی و نگرشها)، ماهیت رابطه (مانند سطح تعهد و رضایت از رابطه) و شرایط محیطی (مانند فرصت خیانت و جذابیت شخص سوم) تقسیمبندی کرد.
خیانت حتی در جنبههای کمترآزاردهنده آن، مثل خیانت عاطفی، در درازمدت منجر به طلاق عاطفی زوجین از یکدیگر شده و با سرد شدن روابط جنسی، مشکلات بعدی را ایجاد میکند. روابط فرازناشویی به عنوان دروازه ورود به طلاق، میتواند تخریبکننده تمامی سرمایههای اجتماعی شکلگرفته در بستر خانواده شده و با بالا بردن احتمال نرخ انواع بزه، زمینهساز بروز آسیبهای آتی گردد.